حرف های دل !
نوشته شده توسط : تنها

باید بمانی که بیاید و درد های کهنه ی تو و تمام عالم را درمان کند و تو چشم به راهش میمانی با انتظاری ترکیب شده با امید .

میگویند سواری است از آفتاب ، از روشنی ، با ردایی سبز و شمشیری از عدل .

میگویند قامت سبزی دارد و خالی بر گونه

میگویند از راه سپید می آید با بارانی از نور

میگویند میگویند کعبه میزبان قدوم پاک او و تکیه گاه او خواهد شد

نمیدانم . شاید روزی بیاید که جز مشتی پر از این پرنده در قفس نباشد.

اما در انتظارش میمانم تا روزی که در باغ خدا را باز کند و عطر دل انگیز حضورش در سراسر عالم بپیچد و دنیا از نور جمالش روشن گردد .

با جانی آماده ی قربانی شدن ، چشم به راهش میمانم تا بیاید و بیقراری هایم با یک تبسم او را آرام گیرند و نیم نگاهش آبی بر آتش درد فراق باشد .

آن وقت با او بودن چه خوش است و یک قطره از جام وصال او نوشیدن چه خوشگوار تر از تمامی آب های عالم .

ای عزیز ببخش بر من اگر با جانی نه اک و دلی نه روشن و اعمالی نه مقبول ، مشتاق تو ام ، اما باور کن که در سر سودایی جز محبت تو نیست و خیالم از نقش و نگار تو پر است .

صل الله علیک یا صاحب العصر و الزمان.





:: برچسب‌ها: درد و دل با امام زمان , امام زمان , امام مهدی , صاحب العصر و الزمان , دلتنگی , غربت , غریبی , تنهایی , علی دایی , علی کریمی ,
:: بازدید از این مطلب : 50
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 11 بهمن 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: